کانون مقالات امام جعفر صادق (ع)

بایگانی

دانلود مقاله فرهنگ از دیدگاه مراجع تحت pdf

پنجشنبه, ۲۸ بهمن ۱۳۹۵، ۰۶:۳۳ ق.ظ

برای دریافت اینجا کلیک کنید

دانلود مقاله فرهنگ از دیدگاه مراجع تحت pdf دارای 62 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد دانلود مقاله فرهنگ از دیدگاه مراجع تحت pdf کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی دانلود مقاله فرهنگ از دیدگاه مراجع تحت pdf ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن دانلود مقاله فرهنگ از دیدگاه مراجع تحت pdf :

تعریف فرهنگ
محققان و صاحبنظران فرهنگ شناس, تاکنون دهها تعریف یا توصیف پیرامون شناساندن فرهنگ ارائه داده اند . در دایره المعارف بریتانیکا تعداد تعاریف فرهنگ تا کنون به یکصدو شصت و چهار رسیده است با دقت در این تعاریف به این نتیجه خواهیم رسید که تعدادی از آنها برای شناساندان یک یا چند عنصر فرهنگی ذکر شده است. مانند فرهنگ علمی , فرهنگ هنری , فرهنگ ادبی , فرهنگ اخلاقی , و تعدادی دیگر از این تعاریف فقط برای بیان گونه های مختلف یک پدیده ی

فرهنگی مثلاً هنری ذکر شده اند . برخی دیگر فرهنگ پیرو را توضیح می دهند , و بعضی دیگر فرهنگ پیشرو را معرفی می نمایند , اگر چه به این دو اصلاح تصریح نکرده اند . یک مثال ساده برای بیان اینکه آن همه تعاریف , نتوانسته است یک مفهوم جامع را برای فرهنگ ارائه دهد . اینست که عده ای از اشخاص سعی می کنند برای تعیین مرکز دایره نقطه های فراوانی درون دایره بزنند ولی هیچ یک از آن نقطه ها مرکز حقیقی دایره نیست , زیرا صاحبنظران یا جامعه شناسان

فرهنگی , آن هویت اصلی انسان را که پرچم خود را در مرز طبیعت و ماورای طبیعت زده است : دو سر هر دو حلقه ی هستی / به حقیقت به هم تو پیوستی , جدّی در نظر نگرفته و بنابراین فقط به بررسی معلومات عناصر فرهنگی محدود , آن هم در عرصه ی فیزیکی پدیده ها و فعالیتهای فرهنگی پرداخته اند . بدیهی است که به این ترتیب شمار معلومات در عرصه ی فیزیکی نه تنها می تواند به یکصد و شصت و چهار تعریف برسد , بلکه می تواند از هزار هم تجاوز کند .

شما برای اثبات این حقیقت می توانید به بی اعتنایی یا کم اعتنایی تعریف کنندگان فرهنگ به قطب درونی ذاتی آن , مانند قطب ذاتی زیبایی , توجه فرمایی . در صورتی که فرهنگ حقیقی است دو قطبی , درون ذاتی و برون ذاتی , جامعترین تعریفی که از فرهنگ با نظر به اکثر تعاریف به عمل آمده می توان ارائه داد این است : (( فرهنگ عبارت است از کیفیت یا شیوه ی بایسته و یا شایسته برای آن دسته از فعالیتهای حیات مادی و معنوی انسانها که مستند به طرز تعقل سلیم و احساسات تصعید شده ی آنان در حیات معقول تکاملی باشد )) . 2

عناصر و مصادیقی که برای استفاده از توضیح تعریف فرهنگ در دایره المعارفهای بزرگ و کتابهای لغت دنیای امروز آمده شامل هر دو کیفیت یا شیوه ی بایسته و شایسته است . یعنی موارد و مصادیقی که بیان شده است هم شامل حقایق شایسته می گردد و هم شامل ضرورتهای حیات انسانی , مانند آنچه که در دایره المعارف فرانسه آمده است : (( فرهنگ , مجموعه ی دانشهای دریافت شده توسط فرد یا جامعه است . مانند مجموعه ای از فعالیتهایی که تابع قواعد

اجتماعی _ تاریخی گوناگون بوده و با ساختار هایی که نتیجه ی تغییر رفتار و کردار در تحت شرایط تعلیم و تربیت خاص بوده است )) . این جمله شامل هر دو گونه فعالیتها و شرایط کاملاً ضروری حیات و شایستگیهای غیر ضروری است . البته همان طور که در مباحث بعدی خواهیم دید معنای هر یک از بایستگیها و شایستگیها , آن نیست که خواسته های نفسانی بشر در آن دو معقوله ( بایستگیها و شایستگیها ) دخالت نداشته باشد . بعضی از صاحبنظران عقیده دارند

که مفهوم فرهنگ شامل بایستگیهای ضروری زندگی , مانند علوم طبیعی یا علوم انسانی نمی شود , بلکه فقط شامل شایستگیهایی است که می تواند مبنای فرهنگها قرار بگیرد . در این مورد دو اصل مهم را باید در نظر گرفت : اوّل اینکه هر اندازه فرهنگ از واقعیات جبری و زندگی طبیعی بالاتر برود و از حقایق تکاملی ذات برخوردارتر باشد , انسانی تر می گردد , و دوم آن اصل روحی بسیار والا است که بر طبق آن انسان همواره می خواهد همه ی شئون و فعالیتهای زندگی او باردار ارزش کمالی باشد . با نظر به این دو اصل است که عده ای از صاحبنظران انسان شناس معتقدند که باید فرهنگ همواره به عنوان یک عامل آرمانی و پیشرو در حرکت تکاملی انسان , نقش اساسی را به عهده داشته باشد .

لزوم تحقیق در تعاریف فرهنگ
ما در این بخش با دقت در تعاریف مشروح فرهنگ اقوام و ملل مختلف دنیا به این نتیجه ی قطعی خواهیم رسید که چون فرهنگ گرایی اصیل در ذات انسانهاست , لذا با وجود قدرتها , خودکامگیها , و لذت پرستیها به وجود خود ادامه خواهد داد , و اینست معنای این آیه ی شریفه که می گوید : (( خداوند از آسمان , آبی فرستاد , آن آب در درّه به مقدار آنها به جریان افتاد , سیل جاری کف بلند بر روی خود آورد ( چنانکه ) آن فلزاتی که آتش برآنها شعله ور می کنید تا زینت آلات یا کالا ( ی دیگر ) از آنها بسازید . خداوند مثال حق و باطل را چنین می آورد . اما کف ( آب یا فلز ) ناپایدار است و پوچ می شود و می رود و اما آنچه که به حال مردم سودمند است در روی زمین پایدار می ماند , خدواند مَثَل ها را بدینسان می آورد )) . 8

قرنها بگذشت این قرن نویست ماه آن ماه است و آب آن آب نیست
عدل آن عدل است و فضل آن فضل هم لیک مستبدل شد این قرن و امم
قرنها بر قرنها رفت ای همام وین معانی برقرار و بر دوام
آب مبدل شد در این جو چند بار عکس ماه و عکس اختر برقرار
پس بنایش نیست بر آب روان بلکه بر اقطار عرض آسمان

تحقیق در تعریف فرهنگ از دیدگاه مشهورترین دایره المعارفها و بعضی از منابع جامعه شناسی و کتابهای لغت , بیشتر برای اثبات این حقیقت است که نشان دهیم وجود تکامل انسانی در معنای حقیقی (( فرهنگ )) در میان همه ی جوامع به عنوان کیفیت یا شیوه ی بایسته یا شایسته ی حیات بشری , تضمین شده است . و اگر عده ای از خود خواهان سوداگران سلطه جویان با پوچ گرایان بخواهند فرهنگ را تا حد یک بهشت پدیده های مبتذل تنزل بدهند و نام آن را

فرهنگ بگذارند , مبتنی بر حقیقت نبوده و ریشه ای ضد انسانی دارد . اما آنچه که در این میان موجب بروز تعاریف مختلف و متعدد شده است , تنوع دیدگاههای محققان و صاحبنظران در تفسیر مفهوم فرهنگ با اتفاق نظر در اصل تکاملی آن بوده است . این اختلاف چنانکه خواهیم دید مقداری با گذشت زمان و بروز انواع پدیده ها و مورد توجه قرار گرفتن آنها به عنوان کیفیتهای شایسته ی حیات بوده , و در برخی موارد معلول خصوصیتهای محیطی و برداشت از جهان بینی ها بوده

است . برای نمونه در زبان فارسی (( فرهنگ )) به معنی کشیدن دو شاخه ی درختی را می گفتند که آن را بخوابانند و خاک به زیر و روی آن بریزند تا بیخ بگیرد و بعد از آن , آن را کنده به جای دیگر نهال کنند . در زبان عربی , (( الثقافه )) به معنی پیروزی , تیز هوشی و مهارت بوده , سپس به معنی استعداد فراگیری علوم و صنایع و ادبیات به کار رفته است .

در فرانسه , (( کولتور )) از کلمه ی لاتین (( کولتورا )) گرفته شده است و به معنی بارور کردن ( زمین ) کاری در جهت تولید , حاصلخیز کردن , و عمل کاشتن ( گیاه ) است . در آلمانی به معنی پرورش باکتریها و موجودات زنده بر روی زمینه ی مواد غذایی تهیه شده , کاشتن و رسیدگی کردن زمین زراعتی , و گروه جدید پرورش داده شده از زندگی حیوانی یا گیاهی آمده است . و سرانجام در روس برای تعیین تاثیر انسان بر طبیعت , مشخص کردن دستاوردها و نیروهای عامل این دستاوردها به کار رفته است .

جستجو برای کشف آن حقیقت جامع ثابت و ارزشی که فرهنگ نامیده شده است .
فرض کنیم آن کلمه ای که برای ارائه مفهوم عالی و ارزشی فرهنگ در میان اقوام و ملل دنیا در گذرگاه تاریخ , و در مسیر تحولات جوهری قرار گرفته و در دوران اخیر معانی جدیدی نسبت به دوران گذشته ارائه داده , کلمه ی (( فرهنگ )) است که در فارسی روزگار قدیم , به معنای کشیدن و خواباندن شاخه ی درختی برای پروراندن أن به شکل عالی و بعدها بتدریج تبدیل به خردمندی , تعلیم و تربیت , بزرگی و عظمت در فضیلت شده است . و نیز چنین تصور کنیم که کلمه ی

فرهنگ حتی در مبتذلترین و کثیفترین نمودها به کار رفته است . با این حال این دگرگونی در مفهوم یک کلمه نمی تواند حقیقت ثابت در (( حیات معقول )) را از بین ببرد . برای مثال کلمه ی (( قانون )) را در نظر می گیریم که نام سازی بوده است . این کلمه در دورانهای بعد به حقیقت , حیاتی با اهمیت در تفسیر

حقیقت اطلاق شده است . حال اگر چنین فرض کنیم که این کلمه در یک یا چند جامعه به قضایایی گفته شده , که زورگویان سلطه گر آنها را بی هیچ توجهی به واقعیات و حقایق , دستاویز امیال شخصی خویش قرار داده اند , آیا در این صورت می توان چنین نتیجه گرفت که کلمه ی قانون , آن معنای ثابتِ ارتباط انسان با خویشتن , با خدا ,با جهان هستی , و با همنوعان خود را از دست داده است ؟ این تصور غلط است , زیرا آن قضایایی که بیان کننده ی قوانین جاری در طبیعت و ارتباط انسان با آنها و ارائه کننده ی ارتباط انسان با خدا و دیگر موضوعات بوده است , قطعاً ثابت و به جای خود پایدار است , اگر چه لفظ قانون درباره ی آنها به کار نرود .

کوشش ما در مباحث بعدی پیدا کردن آن حقیقت جامع ثابت و ارزشی است که اگر آن را به هر نامی بخوانیم . باز آن حقیقت جامع ثابت , همچنان ضرورت خود را برای نوع انسانی حفظ خواهد کرد . مگر اینکه انسان ماهیت خود را در کارزار با ماشین چنان از دست بدهد که دیگر حیات و جان و روان وخود و من و شخصیت او بکلی راه فنا و زوال پیش بگیرد و یا به قول تایلر به گوریل باهوش , تحول یابد و سپس مبدل به دندانه های نا آگاه ماشین شود .
تعاریف فرهنگ از دیدگاه کتابهای لغت و دایره المعارفهای مهم و مشهور

واضح است که همه ی تعاریف مربوط به فرهنگ را نمی توان در یک رساله یا یک مجلد کتاب جمع آوری کرده و مورد تحقیق قرار داد , ولی می توان با استناد به بخشی از کتابهای لغت و دایره المعارفهای مهم و مشهور به تحقیق درباره ی فرهنگ پرداخت و از با اهمیت ترین تعاریف از دیدگاه بزرگترین صاحبنظران شرقی و غربی درباره ی فرهنگ آگاه شد .
فرهنگ از دیدگاه مراجع فارسی
(( فرهنگ با کاف فارسی , بر وزن و معنی فرهنج است که علم و دانش و عقل و ادب و بزرگی و سنجیدگی و کتاب لغات فارسی و نام مادر کیکاوس باشد و شاخ درختی را نیز گویند که در زمین خوابانید , از جای دیگر سرآورد , و کاریز آب را نیز گفته اند چه (( دهن فرهنگ )) جایی را می گویند از کاریز که آب بر روی زمین آید )) . حسین بن فخرالدین حسن انجو شیرازی می گوید : (( فرهنج و فرهنگ , شش معنی دارد : اوّل , دانش باشد . کمال اسماعیل گفته : فلک ز قدر تو اندوخته بسی رفعت / خرد ز رای تو آموخته بسی فرهنگ , دوّم , ادب بود . حکیم سنایی فرماید : مرد را ور هنر به فرهنجد / تو سنی از سرش بیاهنجد , سوم , عقل را نامند . شیخ نظامی فرماید : نه دانش باشد آنکس را نه فرهنگ / که وقت آتشی پیش آورد جنگ , چهارم, کتابی را خوانند که مشتمل باشد بر لغات پارسی . حکیم سوزنی گوید : نوشتست بخت از پی کام خویش / بر اوراق فرهنگ او نام خویش , پنجم , نام مادر کیکاوس است , ششم , شاخ درختی را گویند که آن را بخوابانند و خاک بر زیر آن بریزند تا بیخ بگیرد و بعد از آن , آن را کنده به جای دیگر نهال کنند )) .

مرحوم دهخدا نیز در لغتنامه در ذیل ماده ی فرهنگ , ابیاتی را از پیشتازان ادبیات فارسی آورده است که دلالت بر گسترش و عمق زیاد , معنای فرهنگ در ادبیات فارسی دارد .

در دایره المعارف فارسی چنین آمده : (( فرهنگ در مردم شناسی , راه و رسم زندگی یک جامعه . استعمال علمی کلمه ی انگلیسی معادل “” فرهنگ “” در اواخر قرن نوزده به توسط سرا. ب تایلر برقرار شد . مفهوم فرهنگ چندان سودمند بوده است که آن را توسعه داده در سایر علوم اجتماعی و در ادبیات و علوم زیستی نیز به کار می برند . از آغاز پیدایش نوع بشر , فرهنگ مایه ی تمایز انسان از گروههای حیوانی بوده است . آداب و عادات و اندیشه ها و اوضاعی که

گروهی در آن شرکت دارند , از نسلی به نسل دیگر انتقال پیدا می کند , و این انتقال پیش از آنکه از راه وراثت باشد , از راه آموختن است . پیروی از این آداب و عادات با نظام پاداش و کیفر مخصوص به هر فرهنگ اند . ولی بسیاری از رفتارها تنها از طریق تجربه حاصل می شود . هر جامعه برای خود الگوی خاصی از “” کلیات فرهنگی “” دارد که سازمان اقتصادی , و فرهنگ مادی ( افزارها , سلاحها , البسه ) را شامل می شود . درجه ی پیچیدگی سازمان فرهنگی وسیله ای برای تشخیص دادن جامعه های متمدن از جامعه های “” ابتدایی “” است . ولی در این دو اصطلاح همیشه جنبه ی نسبیت را باید در نظر گرفت . اساساً هر

گروه انسانی , فرهنگ مشخص خود را دارد , ولی جامعه ی مفصل و پیچیده ممکن است فرهنگهای فرعی نیز داشته باشد که از منشاء ملّی و دین و اوضاع اجتماعی حاصل می شود . بر عکس , از طریق تماسهای صلح آمیز یا قهری فرهنگی , ممکن است یک فرهنگ مشترک مورد قبول چند جامعه ی مختلف قرار گیرد . این عمل متضمن همفرهنگی است و آن فرآیندی است که به وسیله ی آن , اعضای یک گروه , آداب و عادات گروه دیگر را می پذیرند . گسترش خصوصیات

یک فرهنگ را , از طریق مستقیم یا غیر مستقیم , میان گروههای مختلف , انتشار آ، می نامند . سرزمینی که در داخل آن بتوان بعضی از خصوصیات یک فرهنگ را یافت , پهنه ی فرهنگی نامیده می شود . در مردم شناسی , برای توجیه طرز عمل درونی فرهنگها و گسترش و تکامل خصوصیات آنها , مکتبهای گوناگون پیدا شده است , ولی همه ی مردم شناسان به یک تسلسل تکاملی وسیع در تاریخ فرهنگی بشر , خاصه در زمینه های فنی و اقتصادی , اعتقاد دارند . این مراحل

تکامل در همه جا همزمان صورت نگرفته است , و همه ی فرهنگها هم همه ی این مراحل را طی نکرده اند . بلکه گاه از طریق همفرهنگی , جهشی از یک یا چند مرحله صورت می گیرد . مرحله ی نخستین , مرحله ی خوراک جویی است که در آن دسته های کوچک مهاجر , مانند شکارچیان و ماهیگیران و میوه چینان , برای یافتن خوراک از نقطه ای به نقطه ی دیگر کوچ می کنند و در غارها یا پناهگاهها موقتاً سکنا می گزینند , چنانچه در عصر حجر قدیم و عصر حجر متوسط چنین بوده است , مرحله ی بعد , مرحله ی خوراکسازی است که در آن انسان اهلی کردن جانوران و گیاهان را آموخته و در آبادیهای کوچک مسکن می کرده

است , نمونه ای از آن , فرهنگ عصر حجر جدید است . پس از این موحله, نوبت شهرنشینی رسیده است , بدانگونه که در تمدنهای بزرگ تاریخی اثر آن مشهود است . در طبقه بندی یک فرهنگ معاصر بر حسب مرحله ای که در آن است , تنها نباید سطح فنی و صنعتی آن را در نظر گرفت . مثلاً , خوراک جویان امروز , مانند بومیان اصلی استرالیا را نباید با شکارچیان 25000 سال قبل در عصر حجر قدیم یکسان شمرد , زیرا مثلاً نظام خویشاوندی و دین در عصر حجر قدیم به احتمال قوی به صورت دیگری بوده است )).
فرهنگ از دیدگاه مراجع عربی

فرهنگ در لغت با کلمه ی (( الثقافه)) بیان می شود و (( به معنای پیروزی ، تیز هوشی و مهارت بوده ، سپس به معنای استعداد فراگیری علوم و صنایع و ادبیات به کار رفته است)) . ماده ی ثقف به معنای ماهر ، هوشیار ، سریع الفهم و پیروز آمده است .

به نظر می رسد برای به دست آوردن تعریف فرهنگ و مباحث مربوط به آن ، باید به د و ماده ی (( الثقافه )) و (( الادب )) مراجعه نمود . المنجد می نویسد : ادیب کسی که آشنا به ادبیات است . جمع ادیب ،‌ادبا است . ادیب کسی است که ماهر در لغت و ادبیات و مطلع از آنهاست و فرنگ عالی اطلاق می شود .
در دو بیت زیر نیز ادب به معنای فرهنگ است که عبارتست از اتصاف به معرفت و اخلاق عالی و عمل به اصول شایسته ای که برحسب موقعیتی در زندگی به دست آمده است :
کُنٌ ابنَ مَن شِئتَ وَ اکتَسِبٌ أدَباً نُعنِیِکَ مَهمودهُ عَن النَّسَب .
اِنَّ الفَتی مَنٌ یَقُولُ ها اَنَا ذا لَیٌسَ الفَتی مَنٌ یَقُولُ کانَ اَبی .
فرهنگ از دیدگاه مراجع فرانسوی

کولتور ( فرهنگ ) از کلمه ی لاتین کولتورا و به معنی عمل بارور کرن ( زمین ) ، کاری در جهت تولید ،‌حاصلخیز کردن ،‌ عمل کاشتن ( گیاه ) است . چند معنای مجازی نیز برای (( کولتور )) شده که از آن جمله است ، 1) افزایش قوای فکری مثلاً فرهنگ ذهنی ،‌ 2) مجموعه ی دانشهای دریافت شده توسط فرد مثلاً داشتن فرهنگ عمومی ، فرهنگ ادبی ، فرهنگ فلسفی ،‌فرهنگ کلاسیک ،‌ و فرهنگ انباشته که از طریق وسایل ارتباط جمعی انتقال می یابد ، 3) مجموعه ای از فعالیتهایی که تابع قواعد اجتمعی – تاریخی گوناگون بوده و ساختارهایی که مربوط می شود به رفتار و کرداری که تحت شرایط تعلیم و تربیت یک گروه ویژه ی اجتماعی مانند فرهنگ خاص یک جامعه ، مثلاً فرهنگ غربی ، 4) در مورد جسم هم به کار رفته است ، مثلاً (( کولتور فیزیک ))‌در متون قدیمی به معنی تربیت بدنی و (( کولتوریسم )) به معنی ژیمناستیک آمده است . در مأخذ دیگر چنین آمده است : (( کولتور از قرن پانزدهم از کلمه ی لاتین کولتورا گرفته شده که این واژه نیز به معنی بارور کردن و همین طور مواظبت کردن به کار می رفته است . واژه ی کولتیوه نیز در قرن دوازدهم به معنای کاشتن و بارور کردن به کار می رفته است )) .

فرهنگ روبرو در تعریف کولتور می گوید :‌ مجموعه ی دانستنیهایی که به انسان قدرت انتقاد و سلیقه ی قضاوت می دهد . آنگاه به لغات : معلومات ، تربیت ، آموزش ، تعلیم و تربیت ،‌و دانش ارجاع می دهد . سپس می نویسد : فرهنگ آن چیزی است که وقتی همه چیز از یاد رفته ، در ذهن انسان باقی می ماند . این صفات : وسیع ، بالا و قوی معمولاً با لغت فرهنگ به کار گرفته می شود .

فرهنگ از دیدگاه مراجع آلمانی
دودن در تعریف فرهنگ می نویسد : 1) مجموع مظاهر زندگی فکری و هنری ، 2) شکل زندگی ظریف ، 3) پرورش باکتریهاو موجودات زنده بر روی زمینه ی مواد غذایی ، 4) کاشتن و رسیدگی کردن زمین زراعتی ، 5) گروه جدید پرورش داده شده از زندگی حیوانی یا گیاهی .

در مأخذ دیگر چنین آمده است : مجموعه ی مظاهر زندگی یک ملت : الف) مجموعه ی فعالیت انسانی برای رفع حوایج اصلی خود و جامعه اش ، مانند غذا ، لباس ، خانه ، بهداشت ، و حفظ طبیعت ،‌ب) تدارک امکاناتی که برای مجموعه ی فعالیت انسانی اعم از علوم ، صنایع ، راهسازی ، تشکیلات اداری و غیره لازم است ، ج) سعی در ظرافت و اصالت دادن و فرم بخشیدن شخصیت انسانی و محدود ساختن و تغییر دادن انگیزه ها و نیازهای دانی ( پست ) به نیازهای عالی ( تصعید ) با ظهور انسان در روی زمین بوده و همزمان با او فرهنگ شروع شده است .

اولین نکته ی با اهمیت که در تعریف اخیر ملاحظه می شود . اینست که در این نوع مراجع پس از شمردن عالیترین حقایق ارزشی به عنوان معنای فرهنگ ، مانند سعی در ظرافت و اصالت دادن و فرم بخشیدن به شخصیت انسانی و محدود ساختن و تغییر دادن انگیزه ها و نیازهای دانی ( پست ) به نیازهای عالی ( تصعید ) می گوید :‌ (( شروع فرهنگ با ظهور انسان در روی زمین بوده است )) ، یعنی حقایق مزبور که به عنوان معنی یا معانی فرهگ گفته شد ،‌ ثابت و پایدار است و این ثبات با توجه به ماهیت انسان (( آن چنانکه استعدادهای او نشان می دهد )) و (( آن چنانکه ارزشهای به فعلیت رسیده ی او )) ارائه می نماید ،‌نیازی به آن ندارد که با انتقال کلمه ی فرهنگ به معانی پست و آلوده ی امروزی تغییر پذیر باشد .

فرهنگ از دیدگاه دیره المعارف آمریکا :‌
(( فرهنگ واژه ایست که علمای علم اجتماع و پویندگان رشته ی مردم شناسی آن را به کار برده اند و این واژه از گستردگی وسیعی برخوردار است . مفاهیم جانبی آن به طور عمده به افراد تحصیل کرده و آداب دادن ، تحت عنوان (( فرد با فرهنگ )) دلالت دارد . به عبارت دیگر به فردی تعلق می گیرد که آراسته و دارای فرهگ بوده و با هنرهای زیبای شیوه ی زندگانی متمدن آشنا است .

فرهنگ در قالب بحث تخصصی خود ، حوالی اواسط قرن نوزده ، در نوشته های علمای مردم شناس پدیدار شد . سر اداوارد برنت تایلر ، مردم شناس انگلیسی ، این واژه را برای بیان یک مجموع ی تکامل یافته از عقاید و چیزهایی که بر اثر تجارب تاریخی شکل گرفته اند ، به کار برد . در 1910 علمای مردم شناس آمریکایی واژه ی فرهنگ را به منظور خصیصه های مختص قومیتهای اجتماعات به کار گرفتند . روت بندیکت در دهه ی 1930 از فرهنگ به عنوان الگوی تفکر و انجام ددن فعالیتهای فردی نام برد که او را از دیگران متمایز می سازد . چند سال بعد واژه ی فرهنگ جهت تعریف شیوه ی متمایز برخورد انسان با محیط – به منظور طبیعت شکل گیری بشر در راستای همنوایی با هدف و آرزوهایش – مورد استفاده واقع شد . به هر صورت همه ی علمای رشته ی مردم شناسی بر این باورند که فرهنگ بر خلاف الگوهای وراثت یا غریزه ، متشکل از راههای فراگیری رفتاری و نهحوه ی پذیرش آن است .

واژه ی (( فرهنگ )) برای اندیشمندان علوم اجتماعی از اهمیت والایی برخوردار است ، زیرا ساده ترین مفهوم را برای بیان رفتار و تاریخ انسان به دست می دهد . به عنوان مثال نسبت به واژه ی (( اجتماع )) که بنا بر تعریف عبارتست از گروه افراد سازمان یافته ی وابسته به یکدیگر که در یک سیستم برای تولید و ادامه ی حیات خود ، فعالیتهای لازم را انجام می دهند ، واژه ی فرهنگ از کاربرد وسیعتری برخوردار است . فرهنگ ،‌بر محتوای رفتاری جامعه دلالت دارد . حال این پرسش مطرح است که چرا تعاریف گوناگونی از فرهنگ ارائه شده است ؟ دلیل آن اینست که فرهنگ از یک مقوله ی متجانس نیست و بر یک واقعیت مفرد دلالت نمی کند . بلکه تعداد زیادی از عناصر را در سطوح مختلف در بر س می گیرد . از آن جمله اند عقاید ، عواطف ، ارزشها ،‌هدفها ،‌ کردارها ،‌ تمایلات ،‌و اندوخته ها .
تکامل فرهنگ :‌
در بررسی روند تکاملی تاریخ فرهنگ ، سه نکته ملاحظه می گردد : نخست آنکه فرهنگ می تواند به عنوان روش تشخیص هنجار انسان از هنجار سایر جانداران مورد استفادهد قرار گیرد . دوم این شیوه و سلوک رفتاری ، ناشی از اثرات علت و معلولی پرورش جسمی انسان است . آخرین نکته آنکه در نتیجه ی رشد جمعیت انسانی و بهره گیری از طبیعت محیط ، هنجار فرهنگی با تأکید بر نشانه ها و زبان ، گنجینه ای از عقاید و دیدگاهها را در طول قرون و اعصار محقق ساخته است . اگر با دیدگاه وسیعتری نظر کنیم ،‌فرهنگ چیزی نیست که انسانهای اولیه به خاطر نیاز خود ،‌آن را ابداع کرده باشند . بلکه پدیده ای مبتنی بر

هنجار بوده تا ارزش زیستی عظیمی را به موجوداتی که از آن برخوردارند ،‌ اعطا نماید . بشری که م تواند ابزار بسازد و آن را برای انجام دادن کارها به کار ببرد ، می واند به چیزهای مختلف بیندیشد و آنها را با یکدیگر مرتبط ساخته ، فکر تازه ای ارائه بدهد . همچنین این امکان وجود دارد که یافته های یک نسل از طریق ثبت و نگارش به نسلهای بعدی انتقال بیابد . هیچ کدام از موجودات زنده ی عالم تا این اندازه توانایی ندارند . با تکامل این گونه تقبدات ‌ بوده که فرهنگ واقعیت خود را باز یافت .

فرهنگ به عنوان شیوه ی زیست :‌
اساس متغیرهای فرهنگی در خلاقیت و استعداد تجسم ذهنی انسان نهفته است ،‌ بشر تقریباً دارای قدارت درک هرگونه حالت رفتاری یا تعبیر حیات انسانی است . البته در راه ایجاد و حفظ اشکال متغییر مفاهیم و زندگی اجتمعی ، محدودیت هایی در رابطه با واقعیتهای زیستی و اقتصادی وجود دارد . جنبه های اقتصادی و مادی حیات انسان ،‌ظاهراً در مراحل مختلف به عنوان توانایی تبدیل محیط طبیعی به دارایی و رفاه بیشتر گسترش یافته است . جنبه های هنری ،

مطالعاتی ، و فلسفی فرهنگ در زمینه های مخلتف افزایش یافته ، اما معلوم نیست که این عوامل در مراحل مشخص گسترش یافته باشند . به هر حال ، تنوع مطلق فرهنگها در روی زمین ظاهراً محو می گردد . گسترش روشهای جوامع صنعتی غربی در سطح جهان ، بسیاری از تفاوتهای کم نظیر را به بهای جایگزینی اشکال شهرهای صنعتی تحت تأثیر خود قرار داده است .

علمای رشته های مردم شناسی و تاریخ گمان دارند که احتمالاً تنوع فرهنگی در قرنهای چهارده و پانزده یتعنی پیش از آنکه اروپائیان به طور جدی در آیینهای زیستی دیگر مردمان کشور جهان دخالت نمایند ، به نقطه ی اوج خود رسیده بود .

عناصر فرهنگ :‌
برای تجزیه و تحلیل فرهنگ ، برخورداری از مفاهیم خاصی ضروری است . در مرحله ی نخست ، این امکان وجود دارد که عناصر فرهنگ را بر اساس تعداد و اصول کلی طبقه بندی نماییم . ولی استفاده از واژه های خصیصه ، مجموعه ، و نمونه کاربرد یکسانی دارند . علاوه بر طبقه بندی عناصر تشکیل دهنده ی فرهنگ ،‌مفاهیم دیگری برای روش بررسی فرهنگ و موارد استفاده ی از آن مطرح است . در اینجا دو اندیشه مهم پدیدار می گردد ، مفهوم و کردار . معنای هر کدام از عناصر فرهنگ ( اندیشه ی الگوی هنجاری ، یا هدف ) عبارتست از هر گونه تعبیر و نشانه ی واکنش در ذهنهای مردمی که در برابر آن عناصر قرار دارند .
استفاده از عناصر فرهنگی ،‌توسط فردی که آن را مورد مطالعه قرار می دهد مشخص می گردد ، نه توسط شخصی که خود حامل فرهنگ است . علمای اجتماع نیز فرهنگ را به دو گروه از مکاتب فکری ،‌که بر طرف کننده ی نیاز انسان هستند ، تقسیم کرده اند .

شیوه ی فرهنگ
هنجار منطبق بر الگو نیز ممکن است در فرهنگ با مفهوم شیوه ای خاص مشخص شود یعنی فرهنگ را می توان برای روش مشخص انجام دادن کارهایی در جامعه مورد استفاده قرار داد . از این رو اصطلاح ((‌ زیر مجموعه ی فرهنگ )) غالباً برای توصیف شیوه ی بخصوصی از کردارها در بخشی از جامعه به کار می رود . بنابراین قشر سیاه پوست ایالات متحده دارای شیوه های معینی از زندگی هستند که در جامعه ی سفید پوست دیده نمی شود ، هر چند که در جوار یکدیگر بسر می برند . فرهنگ در قالب شیوه ی رفتاری غالباً بیانگر روشهای حل مشکلات است )) .

فرهنگ چگونه تغییر پیدا می کند ؟
هر فرهنگی به طور مداوم تغییر پیدا می کند . ممکن است این دگرگونی سریع یا کند باشد . نظر به اینکه فرهنگ از عوامل مختلفی تشکیل می گردد ، تغییر در یک قسمت ، بر قسمتهای دیگر نیز اثر می گذارد . بعضی از دانشمندان علوم اجتماعی معقدند که بسیاری از معضلات اجتماعی به این علت به وجود می آید که بعضی از قسمتهای یک فرهنگ کندتر از سایر قسمتها تغییر پیدا می کند . کلمه ی عقب افتادگی فرهنگ از آنجا ناشی می شود که بعضی از قسمتهای یک فرهنگ تمایل پیدا می کند که به دنبال قسمتهای دیگر حرکت کند .
در تاریخ ایالات متحده ی امریکا بسیاری از عقب افتادگی های فرهنگ در زمینه ی اندیشه ها ،‌ رسوم و مسائل غیر مادی بوده است . دانش و تکنولوژی به قدری سریع تحول پیدا می کند که اغلب از فرهنگ و مسائل غیر مادی پیشی می گیرد و آنها را عقب می راند . از این جهت شاید مخاطب قرار دادن سردمداران تکنولوژی امروز – که نقشی بسیار سود آور دارند و آماده کننده ی عوامل سلطه و قدرت هستند – و عطف توجه دادن آنها به فرهنگ انسانی و معارف ارزشی

بیهوده باشد . و شاید هم آنان را به مقاومت برای تقویت ابزار و وسایل سود و قدرت خود ، بیشتر تحریک کند . لذا بهتر اینست که روی سخن ما با کسانی باشد که هنوز در جوامع آنان پایه هایی از اصول و عناصر فرهنگ انسانی وجود دارد و حتی امید آن می رود که روزی فرا رسد که در بوجود آوردن یک رنسانس فرهنگی عالی نقش اساسی را در دست داشته باشند . اگر چه ما این مسئله را در مبحث ناهماهنگی عناصر فرهنگی تا حدودی بررسی خواهیم نمود ولی مناسب به نظر می رسد که در اینجا نیز به یک نکته ی بسیار اساسی اشاره کنیم . و آن نکته اینست که متأسفانه محققان امروزی در فرهنگ و تعریف و مختصات آن ،

تفاوتی میان قسمتهای پایدار و قسمتهای متغییر فرهنگها قائل نیستند . در صورتی که ما باید عناصر ثابت فرهنگها را که مستند به نیازهای ثابت و پایدار بشری است از آن عناصر متغییر و ناپیدار که همواره در معرض دگرگونیها می باشند ،‌ تفکیک کنیم ولی غالباً حقایق فرهنگ کلی ثابت و مصادیق متغییر آن در دیدگاه محققان مخلوط می گردند و از این راه موجب لغزشهایی در فعالیتها و درک فرهنگ بوجود می آید . اینک می پردازیم به اصول کلی و ثابت فرهنگ که نباید با خلط و اشتباه با مصادیق متغییر آن ، در ابهام و بحران فرو رود . برای مثال :‌

1) اصل کمال جویی و اشتیاق به آن . حقیقت فرهنگی ظرفیست زایل نشدنی ، اگر چه مصادیق و افراد آن متنوع و همواره در معرض تغییر باشد .
2) اصل احترام :‌که در فرهنگ عام انسانی با عناوینی مانند نوع دوستی ،‌علاقه به انسان و محبت از آن یاد شده است .
3) اشتیاق شدید بشر به داشتن حیابت شایسته .
4) تصحیح و تنظیم ارتباط چهار گانه : الف) ارتباط انسان با خویشتن ، ب) ارتباط انسان با خدا ،‌ج)‌ ارتباط انسان با جهان هستی ، د) ارتباط انسان با همنوع خود .

تاخر فرهنگی
فرهنگ همواره در حال تغییر است .از آنجا که الگوهای فرهنگی یک جامعه ازشیوه های رفتاری نهاد ها و سایر عناصر به هم پیوسته ومنسجم تشکیل شده است .تغییر در بخشی از فرهنگ سبب ایجاد تغییرات وتنش ها و فشار هایی در سایر قسمت های فرهنگ خواهد گردید .در این حالت ضرورت یا نیاز به تطابق وتنظیم مجدد که سبب خواهد شد تا فرهنگ به تعادل جدید برسد .احتمالاً منجر به دگر گونی های تطابقی خواهد گردید .اما این فرایند تعادلی معمولاً خیلی سریع بروز نمی کند وممکن است فاصله زمانی زیادی وجود داشته باشد تایک جزء عقب مانده فرهنگ بتواند به سایر قسمت ها برسد و بک پارچگی فرهنگی حاصل شود .به ویژه در عصر جدید ,اغلب نو آوری ها چنین وضعی را دارا هستند که سرعت تحول در نظام قانونی کشور ها معمولاً کمتر از سرعت دگرگونی تکنولوژیک است .جامعه شناسان این حالت را تاخرفرهنگی مینامند.

فرهنگ از دیدگاه دایره المعارف حقوق بشر :
(( فرهنگ ، حق هر انسان در خصوص مشارکت در زندگی فرهنگی ، طبق میثاق جهانی حقوق بشر ، به شرح زیر آمده است : الف) ماده ی 1027 – هر انسانی حق دارد که به طور آزاد در زندگی فرهنگی جامعه ای که در آن زندگی می کند مشارکت داشته و از مواهب و پیشرفتهای هنری و علمی آن برخوردار شود : ب) هر کس حق دارد تا از حمایت اخلاقی و مادی که در نتیجه ی تلاش علمی یا خلق آثار ادبی و هنری به دست می آورد ،‌برخوردار شود .
این حق همچنین در عهد نامه ی حقوق اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی مورد تأیید بیشتر قرار گرفته است .

ماده ی 1015 . کلیه ی کشورهایی که عضو این عهد نامه هستند ،‌این حق را برای هر انسانی به رسمیت می شناسند :‌الف) در حیات فرهنگی شرکت کند ، ب) از مواهب پیشرفهای علمی و کاربردهایش بهره مند شود ،‌ج) از حق حمایت اخلاقی و مادی ، در نتیجه ی آثار علمی یا ادبی و هنری او به وجود می آید ‌،برخوردار شود . ماده ی 1015 اعضای این عهد نامه بایستی گامهای لازم را در جهت احقاق حق فوق به صورت اقداماتی که در جهت حفظ توسعه و گسترش علم و فرهنگ شد . به عمل آورند . ماده ی 3015 اعضای این عهد نامه حق غیر قابل اکار تحقیقات آزادانه در وادی علم و فعالیتهای خلاقانه ی فکری را به رسمیت می شناسند . ماده ی 4015 اعضای این عهد نامه ضرورت همکاریهای بین المللی را در زمینه های توسعه ی علم و فرهنگ مورد تأیید قرار می دهند . دفاع از حقوق انسانها در قبال تبعیضات نژادی در قبال مسائل فرهنگی توسط عهد نامه ی بین المللی برای از بین بردن هر شکلی از تبعیض نژادی مورد تأکید قرار گرفته است . ماده ی 5 هماهنگ با حقوق بنیادی که در ماده ی دوم این عهدنامه آمده است . کلیه ی اعضای شکت کننده متعهد هستند که از اعمال هر گونه تبعیض نژادی ممانعت به عمل آورند .
الف ) اقتصاد . و بخصوص حقوق اجتماعی و فرهنگی . ب) حق برخورداری از مشارکت در فعالیتهای فرهنگی .
رفع تبعیض بر اساس جنسیت . طبق عهد نامه . حذف هر گونه تبعیض علیه زنان بوده که در ماده ی ذیل آمده است : ماده ی 13 – کشورهای شرکت کننده در عهد نامه اقدامات لازم را در جهت رفع هر گونه تبعیض علیه زنان در زمینه های اقتصادی و اجتماعی به عمل خواهند آورد به نحوی که زنان از حقوق برابر با مردان برخوردار باشند . بخصوص حق مشارکت در فعالیتهای تربیت بدنی و ورزشی و تمامی جنبه های فعالیتهای فرهنگی .
در تشکیلات سازمان ملل . وظیفه ی اولیه ی پاسداری و نظارت بر حمایت و گسترش حقوق فرهنگی بر عهده ی یونسکو قرار گرفته است . ابزار یونسکو در جهت برآوردن هدف فوق . عبارتست از : عهد نامه ی یونسکو برای حمایت از اموال فرهنگی در زمان بروز تخاصم نظامی که با مقررات مربوط در 14 می 1954 به تصویب رسیده . و به نام عهدنامه ی لاهه معروف است پروتکل همان عهد نامه مورخ 14 می 1954 عهد نامه ی یونسکو برای جلوگیری از قاچاق و یا انتقال واردات و صادرات اموال فرهنگی که در 14 نوامبر 1970 به تصویب رسیده است عهد نامه مراقبت از میراث فرهنگی مورخ 16 نوامبر 1972 . بیانیه ی اصول

همکاریهای بین المللی فرهنگی مورخ 14 نوامبر 1966 . بیانیه ی یونسکو در خصوص اصول استفاده از فرستنده های ماهاره ای برای جریان آزاد اطلاعات . پخش و مبادلات فرهنگی گسترده مورخ 15 نوامبر 1972 و بیانیه ی یونسکو در زمینه ی مشارکت و نقش رسانه های گروهی ر زمینه ی تقویت صلح مناسبات بین المللی . تحکیم حقوق بشر . مبارزه با تبعیض نژادی و ایجاد جنگ مورخ 28 نوامبر 1978 . از ابزار دیگری که در زمینه ی حراست از حقوق فرهنگی می توان از آن نام برد اصلیست که بر طبق آن موزه ها بایستی در دسترس همگان قرار گیرد مورخ 14 دسامبر 1960 . توصیه در زمینه جلوگیری از استعمال غیر قانونی واردات

و صادرات اموال فرهنگی مورخ 19 نوامبر 1964 . توصیه در زمینه ی حمایت , در سطح ملی , از میراث فرهنگی و طبیعی مورخ 16 نوامبر 1972 , توصیه در زمینه ی مراقبت از اماکن تاریخی معاصر مورخ 26 نوامبر 1976 , توصیه در زمینه ی ممنوعیت انتقال اموال منقول فرهنگی مورخ 28 نوامبر 1978 , توصیه ی یونسکو در زمینه ی وضعیت هنرمندان مورخ 27 اکتبر 1980 و طبق عهد نامه ی بین المللی در زمینه ی حقوق اجتماعی و فرهنگی که توسط شورای اقتصادی و اجتماعی در تاریخ 11 می 1976 به تصویب رسید , یونسکو می بایست به طور مرتب در زمینه ی چگونگی پیشرفت در زمینه ی حفظ حقوق و مواردی که طبق ماده ی 18 بر عهده گرفته به شوراها گزارش دهد . اطلاعات در زمینه ی پیشرفت موازین ماده ی 15 عهد نامه پیرامون حق شرکت در فعالیتهای فرهنگی تحت عنوان کوششهای یونسکو در زمینه ی اقتصاد . حقوق فرهنگی و اجتماعی به ثبت می رسد .

 


برای دریافت اینجا کلیک کنید
  • ali mo

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی